مانيماني، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
ترمه و ترانهترمه و ترانه، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

من و بابا و ماني

تولد زنبوری

امروز مي بينيمت .....

سلام ماني جون..... امروز من و بابايي مي خوايم بريم سونوگرافي تا صورت قشنگت رو ببينيم .... عزيزم خيلي خوشحالم .... امروز مي بينمت فدات شم ...... اين روزا خوب ورجه ورجه مي كني ..... والان هم كه فدات شم بازم مي زني اما بعضي اوقات عزيزم بد مي زني كه از جا مي پرم ...... دوست دارم .... دعا كن آقاي دكتر بذاره بابا هم بياد تو اتاق تو رو ببينه .... فدات شم ..... بوس بوس ...
29 فروردين 1390

بازم حالم بد شد ......

سلام عزيزم ...... اميدوارم خوبه خوبه خوب باشي ............... ماني جونم امروز صبح كه منو بابايي داشت مي رسوند اداره و خودشم بره سر كار نمي دوني چقدر حالم بد شد بابايي مجبور شد يه گوشه وايسه و من حالم به هم خورد تو خيابون خيلي سخت بود ..... آخه دفعات قبل همش تو خونه صبح قبل از اين كه بيام تو ماشين حالم بد مي شد ولي امروز تو خيابون بوديم خيلي خيلي بد بود ..... ماني جونم ..... مي دوني كه دو شب پيش هم تا صبح نخوابيدم خيلي درد داشتم و حالم خلي بد بود ديشب كه خوب خوابيدم گفتم حتماً امروز خوبم تا به حالا كه هيچ تغييري نكردم ...... همكاراي مامانيت تو اداره هوامو دارن و رفتن كلي ميوه واسم از اتاق مدير آوردن تا من بخورم ...... البته وقتي خ...
27 فروردين 1390

از طرف سوفيا .....

سلام ماني جون سوفيا اومده اداره پيش من ..... حالا خودش دوست داره واست بنويسه هر چند كيبورد ما فارسيش پاك شده ...... حالا سوفي مي نويسه ... من خيلي تو را دوستت د ارم ما ني جو ن ..... اين خط بالايي رو سوفيا جون خودش نوشت ....... آفرين به سوفياي ناز نازي خاله ..... ماني جون تو هم كه الان داري كلي احساسات به خرج مي دي و همين جور ورجه ورجه مي كني .... ...
25 فروردين 1390

بابا برات بگه که...

مانی جون سلام .بابایی فدات.عشق بابا.حالت چطوره؟ بابا یه لگدم به ما بزن دلمون اب شد فدات.خیلی خیلی مشتاق دیدارتیم.اگه بدونی چقدر خریدار داری! از دیشب بگم جات خالی بود. تولد خاله...کیک وشیرینی وچای وشمع وفوت وسر وصدا جیغ و داد و موسیقی و...الهی بمیرم چی کشیدی تو...فکر کنم فلش بارون شدی.  بابا فدات شه واسه تولدت تلافی میکنم صداتو میزاریم اکو جیغ بزن منم دارمت. فقط هوای مامان داشته باش.خیلی دوست داره.خیلی هم مهربونه.خداییش جونه منو عمر تو و عمر مامان.   فدای هر دوتون.   عزیز بابا مراقب خودت باش.دوست دارم.منتظر اولین نگاهت میمونم شیرین بابا.بوس بوس.
24 فروردين 1390

من تو اداره و بابايي تو خونه ....

سلام ماني جون ...... الان كه درام واست اين مطلب رو مي نويسم بابايي داره تو خونه واست مي نويسه و من هم تو اداره ..... امروز زياد دوست نداشتم بيام اداره ...... شايد هم زودتر مرخصي بگيرم برم خونه ....... عزيزم از ديشب تا حالا خيلي ورجه ورجه مي كني ..... اميدوارم كه حالت خوب خوب خوب باشه ....... هم تو رو دوست دارم هم باباي مهربونت رو ....... اميدوارم هميشه هر دو تانو كنارم باشيد ..... سالم و سلامت و تندرست ..... ...
23 فروردين 1390

ديشب خوابتو ديدم .....

سلام ماني جونم ...... ديشب دم دماي صبح خواب عسلمو ديدم واي نمي دوني چه حس خوب و نازي بود ....... عزيزم خيلي دوست دارم تو واقعاً ناز بودي و من داشتم از داشتنت تو بغلم ديوونه مي شدم و غرق شادي بودم ...... خيلي خيلي دوست دارم بازم ببينمت ...... اميدوارم سلامت و به موقع به دنيا پا بذاري ...... اين روزا خيلي دلشوره دارم فدات شم ...... ورجه ورجه هاتو دوست دارم گل نازم ....... ...
22 فروردين 1390

دلم گرفته .....

سلام ماني عزيزم ...... نمي دونم چرا اينقدر دلم گرفته ، بعضي اوقات بعضي چيزا و بعضي حرفا اذيتم مي كنه ....... مي دونم تو با مني و مي دوني چيو مي گم ........ ديشب بابايي شيفت بود و من از ساعت ۲:۲۰ شب بيدار شدم تا ۴:۳۰ و ۵ بيدار بودم همش فكراي بيخودي مي اومد تو سرم ، اصلاً حالم خوب نبود ......... اميدوارم روحيه ام برگرده و شبها خوب بخوابم ...... عزيزم واسه ماماني دعا كن ....... ...
22 فروردين 1390

تولد خاله مهتاب ....

سلام مانی جون ..... فردا تولد خاله مهتابه ......... خاله مهربونی که توی خاله ها من بهش علاقه خاصی دارم البته همه همین حس رو دارن .... البته یه چیز مهم دیگه ای هم هست خاله مهتاب شوهرش که حسین جون باشه متولد ماه تیره و خیلی هم مهربون و با احساسه ..... هر دوشون رو دوست دارم و امیدوارم تولد ۱۲۰ سالگی شون رو با هم جشن بگیرین ...... انشاء ا... تو هم به دنیا بیایی و برات تا ۱۲۰ سالگی جشن تولد بگیریم ...... اینم کیک تولد از طرف من وبابایی و مانی به خاله مهتاب عزیز و دوست داشتنی .... ...
21 فروردين 1390